اثرات مرگبار وابستگی به دنیا در قرآن،در ایات متعددی دوستی دنیا و ترجیح آن بر آخرت و پیآمدهای آن با عبارات مختلفی مورد بررسی قرار گرفته است،مثلا در دو سوره:یکی در سورهء "ابراهیم"،و دیگری سورهء"نحل"با کلمهء"استحبوا"تعبیر آورده شده است.
در سورهء ابراهیم آیه/3،کافران را معرفی میکند و با ذکر سه صفت،وضعشان را کاملا مشخص میسازد،بطوریکه مسلمانان بتوانند در اولین برخورد آنها را بشناسد.یکی از این سه صفت اینست که:"آنها کسانی هستند که زندگی پست این جهان را به زندگی آخرت مقدم میشمارند"
(الذین یستحبون الحیوة الّدنیا علی الآخرة)
بخاطر همین روحیه،ایمانو حق و عدالت و شرف و آزادگی و سربلندی را که از ویژگیهای علاقمندان زندگی جهان دیگر است،فدای منافع پست و شهوات خود میسازند.
در این آیه گرچه ظاهر"یستحبّون"اینست که انسان تلاش در محبت چیزی میکند،و لکن این کلمه هر گاه با کلمهء"علی"متعددی شود،معنی مقدم داشتن و ترجیح را می دهد(برای توضیح بیشتر به مفردات راغب مراجعه کنید)که ریشهء آن دوستی به دنیا و وابستگی شدید به آن میباشد. و در سورهء نحل آیه 107،در مقام بیان حالات کسانی است که بعد از ایمان آوردن،کافرشدند و مرتد گشتند.خداوند در این آیه عاقبت اینها را که عذاب الهی است بیان میکند و علت مرتد شدن آنها را اینگونه بازگو میکند:"این،بدان جهت است که آنان زندگی دنیا را بر آخرت ترجیح دادند و بهمین جهت بار دیگر در طریق کفر گام نهادند"
[ذلک بانّهم استحبّوا الحیوة الدنیا عن الآخرة].
و بدیهی است که بدنبال ترجیح و یا مقارن آن،مرحله انتخاب فرا میرسد و انسان غافل از خدا،تنها دنیا را برای زندگی خویش انتخاب میکند و به آخرت پشت مینماید.و در قرآن از این معنا(انتخاب دنیا بجای آخرت)اینگونه تعبیر شده است:
"...آثر الحیاة الدنیا"
چنانکه خداوند در سوره"النازعات/38"میفرماید:
"فامّا من طغی و آثرا الحیوة الدنیا فانّ الجحیم هی المأوی":((و اما آنکس که سرکشی کرد و زندگانی این دنیا را برگزید.بیگمان دوزخ محل او باشد)).
آری،دوزخ لازمهء طبیعی حالت طغیان و انتخاب دنیا در مقابل آخرت میباشد.
دنیا پرستی:انتخاب در برابر آخرت علاوه بر اینکه خود مذموم است،و مانع از تکامل روح و پرواز نفس انسان در عالم معنویات و سیر بسوی "الله"میباشد آثار سوء متعدد را نیز در بردارد که بنوبهء خود قابل توجه است:
اگر علاقه بدنیا از حد متعارف زیاد باشد و حرص و طمع و آز و آرزوی آن،افزون گردد و در برابر،امکانات انسان از قوای بدنی و فکری تا اسباب ظاهری و مادی و معنوی برای تحقق خواستها و تمایلات محدود شود.طبیعی است که انسان در برابر آنچه از دستش رفته و ارزوهایش تحقق نیافته است حسرت میخورد،و علاوه بر این در روز قیامت عذاب الهی را میبیند که بر او مسلط میشود و از کردهء بد خویش و اقبال زیادش به دنیا و عدم توشه و آذوقه آسایش در آخرت،دچار ندامت میگردد و حسرت او را آزار میدهد که چرا از متاع دنیا به مقدار نیاز اکتفا نکردم،و چرا مال و ثروت را در راههای صحیح خداپسندانه مصرف ننمودم؟ چرا سرمایهء عمر را به بطالت گذراندم،و چنانکه باید وسائل آسایش و راحتی سرای آخرت تأمین ننمودم.همه این افکار باعث حسرت و ندامت او میگردد.
امام صادق(ع)از جدش رسول خدا(ص)نقل میکند:"من لم یتغیّر بعزاء اللّه تقطّعت نفسه حسرات علی الدنیا":((کسی که صبر نکند و خود را راضی ننماید به مقداری که خداوند او را از مال دنیا روزی کرده است،نفس او دچار حسرتها میگردد-که او را میآزارد-))
در این روایت،علاوه بر بیان اصل حسرت که دامنگیر دنیاپرستان میشود،راه علاج "بیماری حسرت خوری"را نیز نشان میدهد،و آن راضی بودن به آنچه از روزی به او داده شده،یعنی خداوند که روزی او را مقدار معین و باندازه،قرار داده است،لابد حکمتی در او هست و مصلحت شخص او در آن وجود دارد.انسان نباید در مقابل این مصلحت خدائی که متناب با وضع روحی و جسمی و قوای بدنیو شرائط موجود خارجی و میزان کوشش و تقلای او دارد مقاومت کند،و مسلما نتیجهء آن جز انواع حسرتها چیز دیگری نیست.
بدیهی است حسرتها یکنواخت نیستند و شدت و ضعف دارند.در مواردی ممکن است حسرت شدید باشد،آنجا که علاقه و حب به دنیا و مال دنیا شدید باشد،و ممکن است در برخی از موارد شدید نباشد،بهرحال این قاعده درست است که شدت حسرت با شدت علاقه بدنیا و وابستگی به آن در رابطهء مستقیم قرار دارد.
امام صادق(ع)فرمود:"من کثرا شتباکه بالدنیا کان اشدّ لحسرته عند فراقها"2:((کسی که روابط او با دنیا زیاد باشد،بهنگام جدائی از آنها،حسرت او نیز زیادتر است)).
جالب اینست که در برخی از روایت امام اینگونه فرمودند:"من رای ماله فی میزان غیره فادخله الله به النار و ادخل وارثه به الجنّة"3:((کسی که در روز جزاء ببیند که مال او (که با زحمات فراوان آنرا بدست آورده است)در میزان اعمال دیگران قرار دارد و این مال، صاحبش را به جهنم میبرد،ولی وارثش بتوسط همین مال به بهشت میرود)).
این روایت به این معنا است که:مال وسیلهای بیش نیست،و مهم این است که مال از کجا تهیه و در چه راهی مصرف میشود؟ممکن است صاحب مال بوسیلهء این مال به دوزخ برود،و همین مال در دست کسانی قرار گیرد و آنرا در جای نیکو مصرف کنند و به بهشت بروند.
درروایتی از امام صادق(ع)در مورد آیه زیر از آنحضرت سئوال کردند:
"کذلک یریهم اللّه اعمالهم حسرات عظیم"(بقره/167):((خداوند در روز قیامت نتیجه اعمال آنها را نشان میدهد،در حالیکه همراه آن دچار حسرتها هستند))،فرمود:این آیه در مورد مردی است که مال خود را ترک کند و از دنیا برود و در اثر بخلی که دارد آن را در طاعت خداوند مصرف نکند،و این مال را،دیگری صاحب بشود و او این مال را در طاعت خدا بکاربرد،یا در معصیت او،و بهر حال صاحب مال در روز قیامت دچار حسرت و ندامت میگردد؛ اگر در اطاعت خدا بکار برد،صاحب مال در روز قیامت مال خود را میبیند که در میزان اعمال دیگری قرار گرفته است و دچار حسرت میشود که از مال او دیگری بهره برده،و او بیبهره است،و اگر در معصیت خدا مصرف گردیده،باز دچار حسرت میشود که با مال او معصیت خدا انجام گرفته است. (مستدرک ج 3 ص 646)
***
طبیعی است انسانی که بخواهد در دنیا زندگی کند،خالی از "هم"نیست،و بدون آرزو و امید نمیتواند این زندگی را به آخر برساند.این حالات اگر موقتی باشد و دوام نداشته باشد قابل تحمل است،زیرا عصه و ناراحتی یک لحظه را به امید راحتی در لحظاتـ بعدی میتواند به آسانی تحمل کند،ولکن گاهی این سه خصلت در اعماق روح انسانها به مثابه سوهانی،روح آدم را همواره میآزارد و آسایش و راحتی را برای مدت مدید یا برای همیشه از انسان سلب میکند.اینجاست که مصیبت پیدا میشود و زندگی تبدیل به جهنم میشود.
ابویعفور نقل میکند که از امام صادق(ع)شنیدم فرمود:کسی که وابستگی به دنیا داشته باشد دچار سه خصلت میشود:
1.هم و غمی که زایل نمیشود.
2.آرزوئی که لباس عمل نمیپوشد.
3.امیدی که هرگز به آن نمیرسد4
***
دنیا پرستان با پرهیزکاران و مؤمنان واقعی دو عکسالعمل متضاد در برابر این سه حالات،پیدا میکنند:"مؤمنان"واقعی در برابر دنیا و زندگی دنیا در عین کوشش و فعالیت، حالت توکل و صبر را پیشه می سازند و کمبودهای خود را از این طریق جبران میکنند،ولکن "دنیا پرستان"و وابستگان بدنیا،چون این حالات را در خود نمییابند و در کمبودهای دنیا همواره غصه میخوردند و بیتابی نشان میدهند،و در حقیقت فرق بین این دو طائفه بطرز فکر و مبانی عقیدتی برمیگردد.
مؤمن واقعی عقیده دارد که از دنیا و رحمت و کوشش در آن بقدری که خداوند قسمت کرده و نصیب او ساخته به او میرسد،ولکن دنیا پرست و دنیا دوست،تنها هدف را رسیدن به آنچه آرزو میکند و دنبال آن فعالیت میکند میداند.و غفلت از این دارد که مطابق آیات و روایات معتبر موجود قسمت و بهرهء هر کسی از دنیا محدود است وبا استعداد و مقدار اندیشه و توانائیجسمی و روحی و کوشش و جدیت او در رابطهء مستقیم قرار دارد.
این حقیقت را امام صادق(ع)دریک عبارت لطیف و زیبائی بیان کرده است:
"من اصبح و امسی و الدنیا اکبرهمّه جعل اللّه الفقر بین عینیه و شتّت علیه امره و لم ینل من الدنیا الا ما قسم له..."5:((کسی که صبح کند و صبح را به شب برساند در حالیکه بزرگ- ترین اهتمام او دنیا باشد،خداوند(سه خیر را برای او پیش میآورد:)فقر و ناداری را جلو دو چشم او قرار دهد و شیرازهء زندگی او را د هم و بر هم میسازد و از دنیا نیز به او نمیرسد مگر به مقدار آنچه نصیب او است))
(1).وافی ج 3 ص 152
(2).وافی ج 3ص 154
(3).بحار ج 73 ص 142
(4).عن ابی یعفور قال سمعت ابا عبداللّه(ع)یقول:"من تعلّق بالدنیا تعلّق قبله بثلاث خصال:هم لا یغنی و امل لایدرک و رجاء لاینال"(وافی ج 3 ص 154)
حضرت علی بن موسی الرضا(ع)میفرماید: الفتوة اربعة:التواضع مع الدولة،والعفو مع القدرة؛و النصیحة مع العداوة؛والعطیة بلامنة
:جوانمردی در چهار چیز است:
فروتنی و تواضع در حال ثروت
عفو و بخشش در حال قدرت
نصیحت و خیر خواهی در حال عداوت
بخشش بدون منت